تاریخچه آئینهای بهاری در بین اقوام مختلف دنیا
جشن بهار در حقیقت بیان رنگارنگ وجد و سروری است که بهمراه نوزایی طبیعت تمامی کائنات را دربرمیگیرد و هر خلقی به تناسب شرایط حیات مادی و معنوی خود بگونهای ویژه برگزار مینماید. لذا جشنی است جهانشمول و بینالمللی. نخستین اطلاعات مکتوب از جشن بهار متعلق به قوم سومر میباشد که حدود 5000 سال پیش از این با ایجاد خط میخی، برای اولین بار در تاریخ بشری ثابت کردند که میتوان تفکرات و تجربیات جامعه انسانی را جاودانه کرده، آن را به انسانهای دیگر نسلهای آینده به همان منظور انتقال داد. به نظر اکثریت قریب به اتفاق سومرولوگها این قوم از آسیای میانه (ترکستان) به بینالنهرین کوچیده و در آنجا نخستین سنگ بنای تمدن بشری را پی نهادهاند. سومرشناسان متفقالقولند که زبان آنان نه هندواروپای و نه از گروه زبانهای سامی میباشد، بلکه التصاقی بوده با زبانهای اورال-آلتائی (از جمله زبان ترکی) در یک گروه زبانی قرار میگیرد(1). بنابراین میتوان تصور کرد که خاستگاه اصلی مراسم بهاری ترکستان و در بین اقوام ترک زبان بوده که بعدها تحت نامهای مختلف از جمله روز نو، سال نو و غیره در بین اقوام مختلف شکلهای گوناگونی بخود گرفته است که ملهم از دگرگونی و نوزایی طبیعت میباشد. در این نوشته در حد دانش خود خواهیم کوشید تا خوانندگان عزیز را با شمهای از تاریخچه و نحوه برگزاری جشن بهار در بین اقوام مختلف دنیا آشنا سازیم.
جشن بهار در بین سومریان
C.F. Jean در صفحه 168 کتاب خود تحت عنوان، دین سومر (La Sumeriane Religion) مینویسد: سال نو با آغاز بهار روز نو شمرده میشد و در چنین روزی برگزاری مراسم لازم در بین اقوام، اکتیو و زاغموک در سومر و بینالنهرین رایج بوده است.(2)
سومرها که صاحب قدیمیترین تمدن تاریخ جهان میباشند، با ویژگی یک فرهنگ کوسموپلیتیک آغاز سال نو را طی مراسم ویژهای شادباش میگفتند. آنان نام این روز را با A-Ki-Til مینامیدند. کلمه Til در زبان سومری به معنی زندگی و نوزایی بوده است.(3) ... (کلمه til در زبان سومری بصورت ti نیز نوشته شده و با کلمه tiri، diri، tirki به معنی زنده، در زبان ترکی تقریباً همانند میباشد)
در رابطه با برگزاری جشنهای گوناگون دربین سومریان، سومرشناسان اطلاعات زیادی میدهند. محقق بزرگ آمریکایی در این رابطه چنین مینویسد: «در شهرهای بزرگ مزوپوتامیا (بینالنهرین) تقریباً همه روزه اهداء قربانی برای خدایان مرسوم بوده چیزهایی مانند گوشت، شیر و شراب بعنوان صدقه داده میشد. استعمال انواع ادویه و عطریات و سوزاندن گیاهان خوشبو معمول بوده است. در این جشنهای روزانه که از طرف روحانیون اداره میشد مردم معمولی نمیتوانستند شرکت بکنند و یا خیلی کم شرکت میکردند، اما در جشنهای ماهانه و سالانه تودههای مردم با شور و شوق زایدالوصفی شرکت کرده آیینهای دینی خود را نیز بجا میآوردند.
معروفترین جشن سومریان جشن بهار بوده است. مراسم و آیینهای جشن در تمام طول روز با شرکت عمومی و با شور و هیجان بینظیری ادامه پیدا میکرد. این جشن و سرور با برگزاری مراسم «ازدواج مقدس» به نقطه اوج خود میرسید. این آیین در حقیقت تکرار سمبولیک مراسم ازدواج بین «دوموزی»(4) (در کتاب انجیل بشکل تموس قید شده است) حاکم بزرگ شهر «اوروک» (خدای باروری و فراوانی) و زن- خدا «این-آننا»(5) (الهه زیبایی) بود که با شرکت حاکم وقت هر شهر در نقش دوموزی و یک زن روحانی بلندپایه در نقش این-آننا صحنهسازی میگردید.
آماج سومریان از تکرار سالانه این آیین در حقیقت اظهار تمنای برآورده شدن آروزوی دوگانهشان از سوی خدایان بود که یکی حصول اطمینان از تامین رفاه و فراوانی در سرزمینشان و دیگری طول عمر برای حاکم بزرگشان بوده است....» (برگرفته از Prof.Dr.)
S.N. Kramer: Mesopotamien, New-York, 1971.
جشن بهار در بین مصریان
در میتولوژی مصر قدیم Osiris هر پاییز میمیرد و در زیر خاک مدفون میگردد. در آنجا با زن- خدا Isis پیوند زناشویی برقرار کرده در آغاز بهار دوباره زنده میشود.
تولد Osiris را طبیعت با گل و شکوفه استقبال کرده تبریک میگوید. براساس این افسانه، اوسیریس به سرزمین دوردستی مهاجرت کرده پس از پشت سر نهادن ماجراهای زیاد، دوباره به سرزمین خود بازمیگردد. در میتولوژی ترکستان شرقی نیز خروج گوک تورکها (ترکان آسمانی) از کوههای سرسخت، ارگنه کون، در حقیقت بیان تولد دوباره قوم ترک میباشد که همزمان به آغاز بهار و شادمانی طبیعت به یمن این حادثه بزرگ و پرشگون میباشد.(6)
جشن بهار در میان خلقهای ترک زبان
1- منابع تاریخی:
جشن بهار هم در میتولوژی و هم در ادبیات مکتوب اقوام ترک زبان که در بخش بزرگی از کره زمین زندگی میکنند، از اهمیت و تنوع ویژهای برخوردار میباشد و تحت نامهای گوناگونی چون: اوغوزگونی (روز اوغوز پدر افسانهای ترکها)، ارگنهگون، چاغان، اولوسون اولو گونی (روز بزرگ ملت)، بوزقورت، جیل آسیررو (سپری شدن سال کهنه)، ایلک یاز (آغاز بهار)، ینگیگون (ینیگون، روز نو) و نوروز، طی مراسم متنوعی برگزار میشده و تا امروز نیز ادامه دارد. بویژه در بین آذربایجانیها، قازاقها، ازبکها و اویغورها از اهمیت زیادی برخوردار میباشد. در زیر با نظرات برخی از محققین در این رابطه آشنا میشویم:
«ما از منابع چینی میآموزیم که در سدههای قبل از میلاد ترکهای هون در روز 21 مارس به دامنه کوهها رفته مراسم بهاری بجا میآوردهاند. این آئینها سپس در بین اویغورها مرسوم گشته و تا امروز در بین اقوام ترک زبان حفظ گردیده است.
«در بخش- تذکره هون- کتاب Shi-chi که توسط Tsi-ma-chian چینی در قرن هشتم میلادی برشته تحریر درآمده است معلومات زیر بچشم میخورد:
در ماه مارس که آغاز سال نو شمرده میشد تمامی بزرگان ترکهای هون در اردوگاه Yu-Chan گرد آمده بنا به رسم خودشان مراسم شادباش و آئینهای نیایش گوناگون بجای میآوردند. همچنین در ماه اوت (برابر با ماه پنجم هونها) نیز در محلی بنام Lung-cheng گرد آمده برای بزرگداشت خاک، آب و خدای آسمان (گوک تانگری) قربانیها هدیه میکردند و آیینهای باشکوهی بجای میآوردند.
بنا به همین منابع، ترکهای Ti نیاکان اویغورها بشمار میآیند و در قرن هشتم قبل از میلاد میزیستهاند، ماه مارس از آغاز سال نو بحساب آورده تقویم قدیمی چینی بنام Lung-li را بکار میبردند. این تقویم هم براساس سال شمسی و هم براساس سال قمری تنظیم گردیده بود.
کاشغارلی محمود (محمود کاشغری قرن 11 م)در اثر فناناپذیری خود بنام دیوان اللغت الترک (به نظر برخی از محققین این اثر اولین فقهاللغه دنیا میباشد) مینویسد که اقوام ترک بجای واژه سال نو، یئنی گون (روز نو) را بکار میبرند و ماه بعد از یئنی گون را اوغلاق آی (ماه بزغاله) میخواندند، زیرا در ماه دوم بزغالهها دیگر بزرگ شده بودند.
اما اینکه اویغورها از چه تاریخی بجای کلمه یئنی گون «نوروز» را بکار بردهاند هنوز روشن نیست. کلمه «نوروز» در ادبیات ترکستان برای اولین بار در آثار علیشیر نوائی (قرن 15 م.) بچشم میخورد.»(7)
«البیرونی در قرن یازده میلادی از نوروز بمثابه آغاز سال نو یاد میکند. بنا به اظهارات وی مراسم سال نو در میان ترکها و تمامی اقوام آسیای میانه و نزدیک بسیار شایع بوده است. خواجه نظامالملک نیز در کتاب سیاستنامه خود از رایج بودن مراسم سال نو در میان اقوم ترک سخن میراند.
یکی از قدیمیترین تقویمهای دنیا، تقویم دوازده حیوان ترکی میباشد که قبل از استعمال تاریخ هجری در بین اقوام ترک رایج بوده هنوز هم در بعضی از جمهوریهای ترک زبان بکار برده میشود. آغاز سال این تقویم نیز در ماه مارس بوده است.(8)
این تقویم در بین ترکمنها نیز از قدیم موجود بوده امروزه نیز در کنار تقویم رسمی مورد استفاده قرار میگیرد. نام این تقویم در زبان ترکمنی (MU-CHE) یعنی 12 سال میباشد. جالب است که در زبان سومری نیز معنی بخش اول این کلمه یعنی Mu به معنی سال میباشد. بخش دوم نیز پسوند ترکی «چه» میباشد که «کمی» و «کوچکی» را میرساند.
2- در میتولوژی اقوام ترک زبان:
اوغوزگونی (روز اوغوز)
نویسنده و محقق مشهور آمریکایی Charles Berlitz در کتابهای خود تحت عناوین «مثلث اژدها» و «قاره آتلانتیک» تصریح میکند که در گذشته تمامی روی زمین قاره یکپارچهای را تشکیل میداده است. نامبرده با اشاره به کلمات موجود در زبان سرخپوستان آمریکایی یادآوری میکند که عین همین کلمات در میان ساکنین بومی آسیا، اروپا و استرالیا نیز استعمال میشود و در ادامه بحث فوق به اثبات میرساند که در ابتدا تمامی ساکنین کره زمین دارای فرهنگ و زبان مشترکی بودهاند. وی در جریان این تحقیقات ارزشمند خود ذکر این نکته را نیز فراموش میکند که نخستین زبان نیز زبان ترکی بوده است.
گرچه مراسم سال نو در گوشه و کنار جهان به شیوههای گوناگونی برگزار میگردد، اما سرخپوستان و بومیان چین، هند، سیبری و اسکاندیناوی که دارای فرهنگی باستانی و ریشهدار میباشند به شیوههای مشابهی برگزار مینمایند....
روز پیروزی اوغوزخان بر دشمنان و رقیبان خود، روز نو شناخته شده است. در افسانه اوغوزخان و نیز در صفحه 29 «جامعالتواریخ» چنین آمده است: ترکها از نسل یافث ابن نوح میباشند. آنان به سوی شرق مهاجرت کردند. بعلت این کوچ آنانرا «ابولجه» نام نهادند. آنان سرزمینهای «اوراق» و «کورتاق» را بعنوان ییلاق برگزیده، «کورساق»، «قاقیان»، «قاراقوم»، «تالاس» و «قاراسیرم» را بعنوان قشلاق پسندیدند. از ابوالجه خان فرزندی به نام «دیپ باقوی» بدنیا آمد (دیب به معنی تخت و باقوی به معنی بزرگ قوم میباشد). «دیب باقوی» صاحب چهار فرزند شد. از قاراخان (فرزند دیب باقوی) فرزندی بدنیا آمد که نامش را «اوغوزخان» نهادند. همزمان با تولد اوغوزخان گلها شکفتند، گیاهان و درختان طراوت و سرسبزی خود را بازیافتند و تمامی طبیعت تجدید حیات نمود.
پس از سالیانی چند در همین مراسم اوغوزخان بر دشمنان خود چیره گشته از شهر تالاس تا بخارا را گشود. از آن پس به گرامیداشت چنین روزی همه ساله جشنی باشکوه برپاداشته، آئینهای ویژهای بجای آورده آن را «اوغوزگونی» (روز اوغوز) نامیدند.(9)
ایلک یاز بایرامی (جشن آغاز بهار) افسانه بوکوکاقان و ینیدن دوغوش:
«محل تلاقی نهرهای «تولا» و «سلنگا» دوشاخه از رود ارخون که سرچشمه آن در قاراقوروم میباشد «کاملاچو» نامیده میشود. در محل بین این دو نهر، دو درخت خشکیده بسیار بزرگ قد کشیده بود....
در یکی از روزها در حد فاصل بین این دو درخت تلی پدیدار میگردد. بر روی این تپه کوچک انواری از آسمان فرود آمده روز بروز بزرگ و بزرگتر میشد. این پدیده شگفتانگیز اقوام اویغور را متحیر و سراسیمه نموده بود. آنان همگی بر آستانه این تپه مرموز که دیگر بزرگ شده بود، با فروتنی و احترام تمام گرد آمدند. از سوی تپه نوایی دلگشا همچون ترانهای اسرارانگیز برمیخاست... در این هنگام پرشکوه، رودها با شور و شعف روان بود، خاک، گیاهان پرجوانه سربرمیکشید، دو درخت ستبر، طراوت و سبزی یافته جوانه میزد... درختان و گیاهان پرشکوفه میشد. گویی سراسر گیتی غرق جشنی شورانگیز و شادیآفرین گشته بود. پرندگان نغمهسرا، برهها، گرگها، شاهینهایی که در پهنه آسمان حلقه زده بودند همگی در این جشن و سرور شرکت مینمودند. هر شب از آسمان نوری مقدس بر روی تپه نازل میشد. ناگاه تپه همچون مادری باردار سر بر سرزمین نهاد و شکاف برداشت. دری گشوده شد و پنج کلبه شبیه چادر پدیدار گشت. در درون هر کلبه کودکی نوزاد نشسته و در دست هر یک یکدسته گل صحرایی بود. از دو درخت بزرگی که دیگر کاملاً سرسبز و پرطراوت گشته بود لوله باریکی به دهان هر یک از کودکان وصل شده بود. درختان بدین طریق با شیره وجودشان کودکان را میپروردند. هوا صاف و آسمان شفاف و آبی بود...
نسیم فرحبخشی به سوی کودکان وزیده وجودشان را نوازش داد. آنان نیرو گرفته به جنب و جوش درآمدند. قوم اویغور پرورش کودکان را بر عهده گرفتند. روزی کودکان مکیدن عصاره درخت را رها کرده لب به سخن گشودند و رو به مردم کرده، هویت خویش را از آنان جویا شدند. اویغورها آن دو درخت عظیمی را که برگهای شادابشان در زیر اشعه زرین آفتاب میدرخشیدند به آنان نشان دادند. کودکان رو به سوی درختان کرده ستایش شایانی بجای آوردند و خاک پایشان را تقدیس و تبرک نمودند. آنگاه درختان سخن آغاز کردند و از خدای آسمان (گوک تانگری) تمنی کردند تا به کودکان درستی و راستی، شجاعت و جوانمردی، خوشبینی و خوشخویی، قلبی مالامال از مهر و عطوفت، عمری دراز و سعادتآمیز عطا نماید. بزرگان اویغور برای هر کودکی نامی برگزیدند. نخستین را «سونقورتکین»، دومی را «قوتور تکین»، سومی را «توک تکین»، چهارمی را «اورتکین» و بالاخره پنجمی را «بوکوتکین» نامیدند.
این افسانه که به افسانه «بوکوکاقان» معروف است از اثر جوینی بنام «تاریخ فاتح دنیا» نقل گردیده است. افسانه «بوکو کاقان» با «افسانه آفرینش و نوزایی» اویغورها، در میتولوژی ترک جایگاه برجستهای دارد. جوینی خود قید نموده است که این اطلاعات را از کتیبهای در «اردوبالغ» بدست آورده است. بنا به جوینی زادگاه ترکهای اویغور را باید در کنارههای رود «ارخون» جست. وی همچنین تصرح میکند که اقوام ترک جشن بهار را تحت نام «ایلک یاز» (آغاز بهار) طی آئینهای باشکوهی در «کاملاچو» برگزار مینمایند...
انواع دیگر این افسانه در آرشیوهای مربوط به قرون وسطای چین به تفصیل قید گردیده است. پروفسور «آبه تاکه او» با استناد به تقویمهای اویغوری مربوط به سدههای نخستین قرون وسطا، حدوث افسانه «بوکوکاقان» را بین 28 فوریه و 21 مارس قید نموده است.
افسانه بوکوکاقان در حقیقت بیانگر دو مسئله میباشد. یکی مربوط به پیدایش ترکهای اویغور و دیگری یادآور برگزاری مراسم و آئینهای گوناگون به مناسبت نوزایی طبیعت و فلسفه جشن بهار در بین آنان میباشد»(10)
اَی- زیت بایرامی (جشن بهار در میان ترکان آلتایی)
«این جشن در آغاز بهار در میان باغها و بیشهها و بنام الهه زیبایی آلتاییان (اَی-زیت) برگزار میگردید (اَزیتا نیز به احتمال قوی از همین کلمه ترکی گرفته شده است). آئینهای این جشن را شامانهای سفیدپوش اداره میکردند (روحانیون آئین شامانیزم). شامان از بین مردم 7 دختر و 7 پسر جوان را انتخاب کرده در دو سوی خود نگه میداشت. سپس آنها را با خود به معبد اَی-زیت میبرد و در آنجا مراسم جشن و سرور برپا میگردید. در روزهای جشن مردم خانههای خود را بشکل زیبایی میآراستند، زیباترین لباسهای خود را برتن میکردند و بهترین غذاهای خود را میپختند.
آنان اَی- زیت را چنین تصویر میکردند: او در حالیکه روسریی سفید برسر، شالی سفید بر دوش و چکمهای سیاه با ساقهای بلند تا زانو برپا دارد، بر صخرههای ستبر تکیه زده به خواب و رویا فرو میرود و یا در میان درختان جنگل به گشت و گذار میپردازد....»
(برگرفته ازکامیل ولی اف- ائلین یادداشتی، باکو 1988).
افسانه ارگنه قون (ارگنه کن)- جشن بهار در میان گوک تورکها
ارگنه قون یکی از افسانههای گوک تورکها (ترکان آسمانی) میباشد. در این افسانه گوک تورکها در سرزمین مرتفعی که دورادور آن با کوههای صعبالعبوری محصور بوده به مدت 400 سال زندگی میکنند. آنان در آنجا به کشف آهن موفق میشوند. ارگنه به معنی کمره کوه و قون به معنی سکنی گزیدن (از مصدر فونماق) میباشد. این افسانه یکی از افسانههای اوغوز بشمار میرود. اصل آن که شعرگونه بوده است طی قرون و اعصار متمادی سینه به سینه نقل میگشته تا اینکه در طی سدههای اخیر کوتاه شده آن در اشکال گوناگونی نوشته شده است.
خلاصه مضمون داستان:
گوک تورکها بخت شان بیدار، تیرشان رسا و نیرویشان چیره بود. دشمنان جمله همداستان گشته به کین خواهیشان برخاستند. پس از ده روز جنگ دشوار گوک تورکها چیره شدند. سران اقوام شکست خورده انجمنی بزرگ برپا کرده به چارهجویی نشستند و چنین گفتند. اگر علیه گوک تورکها دست به نیرنگ نزنیم سرانجام کارمان به خسران خواهد کشید. دیگربار لشکر آراستند و جنگ و نیرنگ را برابر ساختند، کارگر افتاد و گوک تورکها دچار هزیمت شدند. سالمندانشان را از دم تیغ گذراندند، جوانانشان را به بردگی گرفتند، خانههایشان را ویران کرده و اموالشان را به غارت بردند.
از بزرگزادگان گوک تورک تنها یکی از پسران ایلخان که در آن سال همسر گزیده بود و خواهرزاده وی دوقوز- اوغوز زنده مانده بودند که به بردگی دشمنان درآمده بودند. آنان در فرصتی مغتنم، شبانه سوار بر اسبی شده از دست دشمنان گریخته به زادگاه خویش برمیگردند. احشام فراوانی مییابند که آنان نیز از دست دشمنان گریخته به چراگاههای خویش برگشته بودند. دو بزرگزاده گوک تورک چاره را در آن میبینند که به همراه احشام خود زیستگاه امنی در میان کوههای صعبالعبور بیابند تا از گزند کین جویانشان در امان بمانند. بدنبال جستجوی زیاد سرانجام سرزمین دلخواهشان را یافتند. نخجیرگاهی بغایت زیبا، دشتی فراخ کران تا کرانش پوشیده از گل و گیاه و آبهای گوارا از هر سو روان... پروردگار را سپاس فراوان گفته در آنجا سکنی گزیدند.
400 سال بدین منوال گذشت. شمار گوک تورکها و نیز اموال و احشامشان دیگر بار چنان فزون گشت که دیگر در ارگنه قون نمیگنجیدند. برای رهایی از این تنگنا در کنگره بزرگ به کنکاش نشستند و در چاره زیرین هم رای شدند؛ از نیاکانمان شنیده بودیم که در بیرون این کوههای سر به فلک کشیده سرزمینی است بغایت پهناور و دلگشا با شهرهایی زیبا و آبادان. موطن نیاکانمان نیز آنجا بوده است. پروردگار را سپاس میگوییم که ما امروز در چنان وضعی نیستیم که از بیم دشمنانمان خود را در میان این کوهها محبوس نماییم. راه خروجی جسته چون سیلی خروشان بیرون آییم. با آنان که با ما سر جنگ دارند بستیزیم و با آنان که از در دوستی درآیند مدارا کنیم.
کوهی را که در ترکیب آن آهن فراوان بود یافتند و با نصب دمهها و کورههای عظیم صخرههای ستبر را گداخته راه فراخی گشودند. با تعیین ماه و روز و ساعت مساعد چون سیلی خروشان بسوی دشتهای بیکران سرازیر گشتند و از مشاهده چشمانداز دلگشا و لطافت هوای روحبخش بهاری به شور وجد آمدند. کینجویان را به زانو درآوردند و با عافیتجویان مدارا کردند. و بدینگونه دیگر بار با فرمانروایی بر سرزمین نیاکان خود بزرگترین ملت جهان گشتند.
از آن تاریخ بزرگداشت آن روز پرشگون و برپایی آیینهای ویژه برای زنده نگهداشتن خاطره آن پیروزی بزرگ در بین گوک تورکها مرسوم گشت. در روز جشن ابتدا آتش بزرگی برافروخته پارچه آهنی در میان آن میگذاشتند. چون آهن سرخ میشد آنرا با گیرهای برداشته بر روی سندان مینهادند. ابتدا خاقان بزرگ و سپس دیگر بزرگان با چکش میکوبیدند و بدینگونه جشن و سرور همگانی آغاز میشد...»
(برگرفته از سیدکمال کارالی اوغلو، ترک ادبیاتی تاریخی، استانبول 1973).
بنا به استخراج محقق فوقالذکر آذربایجان، کامیل ولییف، روز خروج از «ارگنه قون» مصادف با نهم ماه مارس و بنا به پروفسور عبدالخالق چای برابر روز 21 مارس بوده است.
جشن بهار در بین اقوام ایرانی
نخستین اطلاعات تاریخی در رابطه با برگزاری مراسم سال نو در بین اقوام فارس در منابع چینی بچشم میخورد. در اثر تاریخی بنام Tong-dian که در قرن هشتم میلادی در دوره حکومت سلسله Tong توسط Du-yu نوشته شده است. اما زمان برگزاری نوروز بجای ماه سوم میلادی (مارس)، در ماه ششم میلادی (یولی، ژولای) قید گریده در منبع مربوط به دوران اسلامی اطلاعات راجع به نوروز برای اولین بار در قرن 11 میلادی (پنجم هجری) در آثاری چون شاهنامه فردوسی بچشم میخورد. اما نوشتههای مربوط به دوران قبل از اسلام در این رابطه معلوماتی بدست نمیدهد.(11)
براساس بررسیهایی که در سالهای اخیر صورت گرفته بنظر میرسد که مراسم بهاری و آئینهای نوروزی ریشه ایرانی نداشته بلکه از طریق بینالنهرین (از قوم سومر) و یا از سوی شرق (ترکستان) به ایران وارد شده است. با نظرات برخی از محققین ایرانی در این رابطه آشنا میشویم:
«... اما راجع به نوروز که در آغاز سعی شده است براساس باورهای مذهبی تثبیت گردد، نه در کتاب قدیمی و مقدس زرتشتیان ایران و نه در «زند» که تفسیر آن محسوب میشود، هیچ اشارهای راجع به نوروز موجود نمیباشد.»
(احسان یارشاطر، The Ensyclopedia of Religion, NewYork, 1987 p.341)
«آتشی که در مراسم مربوط به نوروز روشن میگردد ربطی به زردشتیگری ندارد. زیرا بنا به تصریح درست و بجای «نیکلایویچ گومیلف» در باور ایرانی آتش وسیله پرستش میباشد، در حالیکه در باور ترکها وسیله پاکی است.»
(Lev Nikolayevich Gumilev, Qedem turker, ceviri: Vilayet Guliyev, Veli Habibogiu, Baki, 1993, s. 103)
در این رابطه آقای دکتر مهرداد بهار نیز هم در مدخل کتاب تختجمشید خود و هم در مصاحبه خود با مجله آدینه شماره بهار سال 1372 چنین تصریح میکنند؛... جشن نوروز در اصل یک جشن آریایی نبوده، بلکه نخست بین سومریان مرسوم بوده است... این آیین از بینالنهرین به دیگر مناطق جهان و از جمله ایران رفته است... در کتاب دینی اوستا نیز نشانهای از نوروز وجود ندارد... ایشان در ادامه سخنانشان آمدن این آیین از آسیای میانه (ترکستان) را نیز محتمل میدانند. محقق ارجمند دکتر ضیاء صدر در مقالهای که در نقد یکی از مقالات نشریه «روزگار نو» نوشتهاند چنین برمیآید:
«در شماره مسلسل 146 (فروردین 1373) در صفحات 76 تا 78 روزگار نو مطلبی راجع به تقویم و «سال سگی» درج شده بود و ضمن آن آمده بود: «بهرحال این نامگذاری که میگویند بر حسب استخراجات حکمای «ترکستان» است و تا هفتاد هشتاد سال پیش استعمال آن در کشور ما جنبه رسمی داشت برای سالها نیز یک دوره دوازده ساله قائل شده و به هر سالی اسم جانوری را داده است که به ترتیب عبارتند از: موش، ببر، پلنگ، خرگوش...» مسلماً ببر اشتباه چاپی است و «بقر» (گاو) درست است. تقیزاده در ایرانشهر در ذیل تارخ زمان (تقویم) از این ماهها چنین یاد کرده است:
«تحویل شمس به ]برج[ حمل و سال شمسی با دوره اثنی عشری (دوازده تایی) حیوانات (که ترکها و بقول تقاویم از خطا (ختا) و ایغور اقتباس شده و اصل آن از چین است) در تقویمها ثبت میشود و هنوز هم ]استفاده[ میشود. اسامی سالها به زبان ایغوری بنام حیوانات از قراریست که در این قطعه در نصابالصیبان گفتهاند:
«سیچان» و «اود» و «پارس» باشد و «توشقان»، «لوی» ایل، بعد «ئیلان»، «یونت» آید بعد آنها «قوی ئیل»- «بیچی» ئیل سال نهم باشد به نزد ترکها- پس «تخاقوی» است وزان پس «ایت» و پس «تنگوز»ئیل- که ترجمه آنها به فارسی چنین است:
«موش» و «بقر» و «پلنگ» شمار-زین چارچو بگذری «نهنگ» آید و «مار»- آنگاه «به اسب» و «گوسفند» است حساب- «حمدونه» و «مرغ» و «سگ» و «خوک»، آخر کار.
نکتهای که در مورد عبارت «حکمای ترکستان» قابل ذکر است اینکه دقیقترین زیجی که در دنیای اسلام و از جمله در ایران و شاید در دنیای سنتی و قبل از انکشاف علمی جدید (بعد از نیوتن) پرداخته شده است اولوغ بیک (اولوغ به معنی والا و بلندمرتبه) پسر شاهرخ و نوه امیرتیمور گورکانی میباشد که بر سمرقند و بخش مهمی از شرق ایران حکومت میکرد ]اولوغ بیک در سلطانیه آذربایجان متولد شده است[. این تقویم با رهبری آن پادشاه دانشمند و بیبدیل و نیز دوست و همکارش جمشید غیاثالدین تنظیم شد....
قبل از آن در ایران سه زیج و سه تقویم وجود داشت که از اول بهار (نوروز) آغاز میشد، به قرار زیر:
1- تقویم جلالی که منسوب است به جلالالدوله (یا جلالالدین) ملکشاه سلجوقی. زیرا در سال 467 هجری قمری (ربع آخر قرن یازدهم میلادی) بدستور او و با مشورت جمعی از منجمین عالیمقام که عده آنها از هفت تا هشت نفر ثبت کردهاند (و عمر خیام نیز اگرچه ظاهراً در آن وقت جوان بوده در ای مشاوره و رای اشتراک داشته است) زیجی و تقویمی تنظیم شد و اول فروردین را هیجده روز جلوتر بردند تا به اعتدال بهاری (ربیعی) منطبق شود و با حساب نجومی سال به سال، و تعیین نقطه اعتدال ربیعی و تحویل آفتاب از «حوت» به «حمل» موضع آن را در همان نقطه یعنی اول بهار برای همیشه ثبت کردند....» (دکتر ضیاء صدر، سال جلالی و تقویم اولوغ بیک، روزگار نو، اردیبهشت 1373، شماره مسلسل 147).
«بنا به یک افسانه ایرانی، خداوند، دنیا و انسان و خورشید را در چنین روزی آفریده است. و پادشاه افسانه ایران کیومرث نیز در همین روز تاجگذاری نموده است. براساس افسانه دیگری نوروز روز تاجگذاری جمشید بوده است. جمشید چون به آذربایجان میرسد خورشید وارد برج حمل گشته بود. وی بر روی تپه بلندی تختی نهاده تاج جواهرنشان بر سر میگذارد و از آنجا مراسم جشن آغاز میگردد»(12)
نکتهای که در اینجا تذکر آن لازم بنظر میرسد اینست که ظاهراً افسانههای فوق در بین مردم ایران شایع و نهادی نبوده، بلکه بیشتر از شاهنامه فردوسی نقل میشود. همانگونه که بر همگان روشن است شاهنامه در آن شرایط تاریخی، براساس احساسات غلیظ ملی و با آماج هویت بخشیدن به ناسیونالیسم فارسی در ایران نوشته شده است. در این مورد فردوسی خود صراحت دارد. (بسی رنج بردم در این سال سی- عجم زنده کردم بدین پارسی)
البته امروزه جشن نوروز در ایران کاملاً جا افتاده و نهادی شده و غیرایرانی بودن ریشه آن اهمیت چندانی ندارد. زیرا این جشن در میان همه اقوام و جامعه ایرانی طوری با ابهت اجرا میشود که در هیچ جای دنیا نظیر ندارد.
جشن بهار (سال نو) در بین سرخپوستان آمریکا
آقای دکتر احمد علی ارسلان ساکن واشینگتن در رابطه با جشن بهار در بین سرخپوستان و انعکاس آن در میتولوژی آنان و نیز همسانی همه جانبه این مراسم با انواع موجود در بین ترکهای سیبری، ترکستان شرقی به لحاظ شکل، مضمون و برخی کلمات مقاله مفصلی نوشتهاند که محصول 15 سال تحقیق ایشان بوده است. ما در اینجا به ترجمه بخش کوچکی از آن بسنده میکنیم:
«در راس جشنهای فصلی در میان سرخپوستان آمریکایی که رنگ دینی آنان قوی میباشد، آئین شادباش «آغاز سال نو» قرار دارد، که در ماه مارس برگزار میگردد. این مراسم در بین سرخپوستان کالیفرنیا که از راه کشاورزی امرار معاش میکنند، در مقایسه با سرخپوستان کوچنشینی که زندگیشان بیشتر به شکار و دامپروری وابسته است، بسیار ریشهدارتر و مفصلتر میباشد. در بین قبایل سرخپوست مراسم و آئینهای شادباش سال نو به مناسبت گذر از سال کهنه به سال نو، غلبه بر مرگ، تجدید حیات، رهایی از نازایی و آغاز باروری برگزار میگردد.
قبایل یوروک، هویا، کاروک، یوک، پومو، مودوک و مائیدو که در کالیفرنیا و حوالی آن زندگی میکنند و ماه مارس را بعنوان آغاز سال نو پذیرفتهاند، جشن بهار را، اگر بخواهیم بتمامی معنی بیان کنیم، بمثابه بیداری و نوزایی طبیعت و سمبل تجدید حیات، شادباش میگویند، این مراسم و آئینها همانند دیگر سرخپوستان توسط شامانهای آنان رهبری میشود... قبایل چپلولا، هوپا، کاروک، تولورا، ویوت و یوروک نیز ماه مارس را بمثابه زمان آغاز سال نو میپذیرند و بدین مناسبت مراسم و آئینهای ویژهای برگزار مینمایند. این مراسم به یمن تجدید حیات جهان تحقق مییابد. از ارواح بزرگ مسئلت و تمنی میکنند تا همه امور به روال درست جریان یارد، نعمت بسیار ارزانی شود، حیواناتشان تندرست و ماهی و دیگر جانوان فراوان گردد، قبایلشان از بلایای طبیعی چون سیل، آتش و زلزله محفوظ و ایمن باشند.
شامان قبیله قبل از آغاز مراسم و همچنین پس از پایان یافتن آن، خود را از ارواح خبیثه پاک میکند. او در حین مراسم ترانههای مطول دینی میسراید و مکانهای مقدسی را زیارت میکند. افراد قبیله ضمن زیارت مکانهای مقدس به همراه شامانهای خود، از تداوم حیات و فراوانی نعمتها اطمینان حاصل میکنند. شامان قبیله با برافروختن آتش نو، آتش کهنه را خاموش میکند. سرخپوستان به همراه شامانهای خود به سوی سرچشمه رودخانهای که از آن ماهی «سولمون» صید میشود راهپیمایی میکنند و به بزرگداشت ارواح بزرگ رقصهای White Deerskin Dance (پوست آهوی سفید) و Jamp Dance (هوپ- هوپ) را اجرا میکنند....»(13)
منابع
1. ارتباط تاریخی و فرهنگی ترکمنستان و بین النهرین و نیز خویشاوندی زبانهای سومری و ترکی را در کتابی که تحت عنوان (Turkmenler-Sumerler) زیر چاپ میباشد مورد بررسی قرار دادهام.
2. نوروز در فرهنگ ترک 1995
(اسناد سمپوزیوم بینالمللی نوروز در بین ترکها، آنکارا، مارس 1995)
دکتر ق. گلکاریان نوروز در تاریخ و جایگاه آن در فولکلور آذربایجان ص: ل 127 ایران- تبریز، مقالات این سمپوزیوم توسط محققین ترک زبانی نوشته شده است که از کشورهای گوناگونی از چین (ترکستان شرقی) تا عراق شرکت کرده و به اکثر زبانهای دنیا از جمله چینی، روسی، عربی، مسلط بودهاند. لذا ارزش علمی آنها بعلت دسترسی نویسندگان به اصل منابع در سطح بالا میباشد.
3. پروفسور دکتر هارون گونگور (از ترکیه، استاد دانشگاه) مراسم تجدید حیات در آسیای نزدیک.
4. دوموزی (نامموس، ترموس) در نزد سومریان خدای محصول و فراوانی، همچنین نام ماههای ژوئن و ژوئیه است. در زبان ترکمنی نیز توموس نام فصل تابستان میباشد.
5. «این-آننا» در سومریان گاهی دختر و گاهی زن، خدای آسمان و همچنین الهه زیبایی میباشد. کلمه آننا که با نام خدای آسمان «آنو» ارتباط دارد، هم در زبان سومری هم در زبان ترکمنی امروز با ترکیب یک کلمه دیگر بعنوان نامهای زنانه و مردانه استفاده شده و میشود. مثلاً «قولی- آننا» یکی از القاب دوموزی در داستان فوق میباشد. آننا قولی نیز یکی از نامهای ترکمنی است. همچنین «آننا-تو» و «این-آننا» از نامهای زبان سومری و «آننا-طوق»، «آننا-طواق» و .... از نامهای زبان ترکمن میباشد.
6. پروفسور دکتر رشات گنج
7. مراسم تبریک سال نو در بین اویفورهای ترکستان شرقی- چین (مقاله دانشجویان رشته دکترای تاریخ در ترکیه)
8. پروفسور دکتر رشات گنج، رئیس مووسه عالی فرهنگ، تاریخ و زبان آتاترک
9. دکتر ق. گلکاریان
10. پروفسور دکتر مهلیکا اکتوک، جشن بهار اویغور «ایلک باز» افسانههای «کوکن» و تجدید حیات.
11. رشات گنج، پیشین ص 16-15
12. دکتر جواد هئیت، ایران، تهران
13. هماسنیهای مراسم «آغاز سال نو» در میان قبایل سرخپوست آمریکا و خالقهای ترک زبان، دکتر احمدعلی ارسلان