گـــــــــــــاهنوشت های دانشــجوی ترکمن

دانشجوی ترکمن صحرا حافظ فرهنگ ترکمن صحرا
گـــــــــــــاهنوشت های دانشــجوی ترکمن

هدف از راه اندازی این وبلاگ حرکتی هر چند کوچک ولی سازنده در جهت حفظ ارزش های ترکمن و ترغیب دیگر دانشجویان ترکمن در این جهت است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

موقعیت جغرافیایی ترکمن صحرا

جمعه, ۱۵ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۱۸ ب.ظ

در اینجا قبل از اینکه به ویژگیهای قومی و مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ترکمنها در عصر قاجار پرداخته شود لازم است که توضیحاتی دربارة موقعیت جغرافیایی محل زندگی ترکمنها در آن عصر آورده شود. چراکه وضعیت اقلیمی و جغرافیایی و حتی استراتژیکی هر منطقه تأثیر زیادی بر نوع معیشت،‌ ویژگیهای رفتاری و مسائل فرهنگی و سیاسی مردمان آن منطقه دارد. لذا با شناختن موقعیت جغرافیائی سرزمین ترکمنها با مسائل سیاسی و خصوصیات رفتاری آن قوم بیشتر آشنا میشویم و در قضاوت دربارة‌ ترکمنها کار محقق و مورخ آسانتر خواهد شد

 


از ترکمنها روایات مختلفی شده است. ولی هریک از این روایات با نگرش و ملاحظه وضع سیاسی و هواخواهی روایت کنندگانی است که متعلق به دولتی هستند که با ترکمنها اختلاف پیدا کرده اند و از آن روایات اطلاعاتی حاصل شده که غالباً موقتی و یا غیرصحیح می باشد و تکلیف ما این است که ترکمنها را آنطوریکه هستند معرفی نمائیم و دربارة نوع محصول و روابط و زمینی که آنها روی آن زندگی می کنند به تفصیل بیاوریم.


زمینی که مابین دریای خزر و آمودریا واقع است مشتمل بر صحرای وسیع شن‌زاری است که قاراقوم نام دارد و قسمت جزئی از صحرای مزبور قابل زراعت است. این صحرا مانند حلقه‌ای است که بر اماکن و محل زندگی ترکمنها احاطه دارد.


مردم ترکمن، که قبل از پذیرش دین اسلام در قرون دهم و یازدهم با نام اغوز معروف بودند در مکانی به مساحت تقریباً 10000میل مربع بین رود آمودریا و بحرخزر، ترکمنستان، افغانستان به منطقه هرات، و استانهای خراسان و استرآباد ایران اسکان داشتند. 

مناطق اصلی آن عبارت بودند از: مان قیشلاق، اوست یورت، اوزبوی، کوپت داغ و اترک، واحه‌های تجند و مرغاب، و منطقه‌ای وسیع به نام قاراقوم (کویر سیاه) . 

این زمینهای وسیع که تا مسافت بسیار دوری امتداد دارد از لحاظ رشد نباتات و از حیث ساکنانی که در آنجا زندگی می نمایند، دارای وضعیت مخصوصی می باشد. انسان و حیوان قلیلی می توانند در این مملکت زندگی نمایند، زمین آن یا شن و یا خاک سخت سنگ است که روی آن حتی آثار سم اسب نمی ماند. طول مملکت از مشرق به مغرب ششصد ورست می‌باشد و عرض آن از دویست الی ششصد ورست در نوسان است. بارانی که در فصل زمستان می بارد درجاهای عمیق جمع شده و استخرهای طبیعی تشکیل می یابد و آب آن استخرهای طبیعی تا مدتی از بهار از بین نمی‌رود. 

مسافرت در این سرزمین شنزار و خشک زحمات فراوانی دارد. برای اهالی اروپا حتی خیال مسافرت از آن سرزمین امکان ندارد. در فصل تابستان گرمای هوا شدت زیادی پیدا می‌کند که نمیتوان تحمل کرد و دانه های شنی که بوسیلة باد بلند می‌شوند مانند ابر هوا را می گیرند و حرارت به حدی شدت می یابد که دمای آن اقلاً به پنجاه‌وچهار درجه سانتیگراد می‌رسد. 

علف استپ رو (steppe-yrass) و feather-yrass، و خاراگوش تنها گیاهانی هستند که گاهی به چشم می خورند. اما همین ها برای شترها و گوسفندان و اسبهای ترکمن بهترین خوراک محسوب می شوند. 

سرحد مشرقی خیوق و یقتلوق در شمال و اترک داخل خاک ایران در سمت جنوب سرزمین ترکمنها واقع است و به دو قسمت غیرمساوی تقسیم می شود که اندازة آنها از یکدیگر اختلاف زیادی دارد. 

قسمت شمالی که خیلی بزرگتر است مشتمل بر صفحة مرتفعی است که از کوه اوست اورت پانصد الی هفتصد پا ارتفاع دارد و تا قسمت شمال تا رودخانة امبا امتداد می یابد و در مشرق دریای خزر در مغرب دریای آرال و در جنوب یک قسمت از اوزبای واقع است و این امتداد زمینی است که از خط کراسنوادسک (قزل سو) و خلیج بالخان تا جاهای خشک و بی آب و زمین آهک دارکوه ادامه می یابد . 

اوست یورت فلاتی است وسیع که خاک آن سفت و با مواد آهکی،نمکی و شن مخلوط می‌باشد.

آب دریاچه ها شور، و آنچه را که آب شیرین می گویند تلخ است، و از چاههائی در عمق سی پا بدست می آید. در نواحی مشرق، غرب جنوب اوست یورت به سرازیری شیب های قابل عبور بسیار تدریجی می افتد. این حاشیه فلات چینک نام دارد و مرز بین ترکها و قرقیزها به حساب می‌آید. 

در مرز جنوبی اوست یورت گودالی طولانی امتداد دارد که در طول آن واحدهای کوچک با دریاچه‌های شور، بطورمناسب قرار گرفته است. به نظر می‌رسد که این واحدهای کوچک ودریاچه‌های شور که در طول آن گودال قرار گرفتند زمانی رودخانه آمودریا را در برداشته‌اند و ترکمنها در آن زمان آن گودال طولانی را اوزبوی می نامیدند. 

رودخانه اوزبوی برای ترکمنهای چادرنشین مهم بود چون چراگاهی عالی درون کویر ایجاد میکرد و معمولاً آب فراوان در چاههای منطقه وجود داشت. شمال رودخانه اوزبوی را، از دهانه آن در خلیج بالخان گرفته تا چاههای بوراجی، شیب های جنوبی و غربی کوههای بالخان بزرگ تشکیل می دهد. 

مرتفع ترین نقطه آن (بالخان بزرگ) درم داغ است که ارتفاع آن پنچ هزار می‌باشد. در جنوب اوزبوی کوههای بالخان کوچک که یک رشته کوه ممتد تا کوپت داغ است، قرار دارد. مرتفع ترین نقطة‌ آن در هزاروپانصد پا بوده و نزدیکی قزل آروات به کورن داغ می‌رسد‌ که ارتفاع آن دوهزاروسیصد پا می شود.


بعد از آن این زنجیره کوه که ظاهراً قدری بالاتر یک زنجیرة غیرمقطوعی تشکیل می دهد موسوم به کوپت داغ یا دامنة کوه است که بالاخره به پروپا میسیوس متصل می گردد از این کوهها یک مثلث ایجاد می شود که دو خط آن از دو کوه می‌گذرد و خط پائین آن دریای خزر است یعنی از خلیج بالخان تا مصب رودخانة‌ گرگان که در خاک ایران جریان دارد. در قسمت جنوبی این شکل (مثلث) اترک واقع است که پس از عبور و قطع کوه البرز وارد این مثلث می‌شود و تمام آنهائی را که از کوههای واقع در اطراف می آید همراه خود می برد و عمده‌ترین آنها سومبار می باشد که سرحد شمال شرقی کوهها را تشکیل می دهد سی وسه میل بالاتر از محل پیوستن به رود اترک، در دوزالوم، نهر بزرگ کوهستانی چاندر را در آغوش می گیرد. و تقریباً به مسافت بیست ورست در جنوب مصب اترک هر دو رودخانة گرگان داخل دریای خزر می‌شود .


جنبة ممتاز جغرافیائی این منطقه این است که رشته کوههای کوپت داغ از شرق به غرب تقریباً بطور موازی کشیده شده، و بدینوسیله دره‌های آن از بادهای سرد شمال و شمال شرق در امان هستند. کوپت داغ، هرچند که ارتفاع زیادی ندارد، برای سرزمین جنوب هم در مقابل همان بادهای سرد حکم سپر را دارد. از اینرو ناحیه بین کوپت داغ و البرز یکی از سلامت بخش‌ترین مکانهای جهان است. در آنجا مخصوصاً مازو درخت زردآلو و لیمو و نارنج و تاک و برنج و پنبه و نیشکر میروید. همة آنهائی که به این ناحیه سفر کرده اند، دلربائی و غناء این سرزمین را ستوده‌اند در گرگان نامه آمده است : بارن دو بُد در بعضی از یادداشتهای خود که در باب تراکمة مشرق دریای خزر نوشته و از ممالکی که نزدیکی گرگان واقع در شمال ایران گفتگو می نماید میگوید درمسافرتهای خود یک قطعه زمین که قشنگ‌تر ازآنجا باشد ملاقات ننموده است که شکوه زمینهای انگلیس و شکل زمینهای کوههای آلپ در آنجا ملاحظه می گردد. 

واحه آخال در شمال کوپت داغ قرار گرفته است که توسط رودها و نهرهای متعدد کوپت داغ آبیاری می شود. طول آن دویست وپنجاه ورست و عرض آن بیست الی سی ورست می باشدو طول وسط آن شصت ورست می شود.


چون زمینهائی که در قسمت جنوب غربی کوهها واقعند مرتفع تر از زمینهای شمال شرقی هستند لهذا آب رودخانه ها و انهار آن فراوانتر و جمعیت آن بیشتر است. در کنار رودخانه ها و انهار قلعه‌جات ساخته شده‌اند که دیوارهای مرتفع از خاک به دور آنها وضع شده است. از قزل آروات که اولین این قلعه جات است تا گیوار که آخرین قلعه جات می باشد تخیمناً پنجاه قلعه است. 

در شرق دورتر رودخانه تجند وجود دارد، که تقریباً به موازات دامنه کوپت داغ کشیده شده است و در ماوراء آنهم رود بزرگ مرغاب قرار گرفته که دشت مرو را آبیاری می کند. رودخانه مزبور از سمت شمال از پارو مسیوس جاری شده پائین تر زیر شهر مرو در شنهای صحرا مفقود می‌گردد. 

مرو را شن احاطه کرده و آب و هوای غیرقابل تحمل دارد بنابراین در شمال زمین مرو و آخال ساکنین مشاهده نمی شود و حتی حیوانات و طیور در آنجا نیست.


ترکمنهای تکه، بعد از پیروزی بر ایرانیان در 1860، تحت رهبری قوشیدخان، سدی بر روی مرغاب زدند و زمین زیرکشت را بطور قابل ملاحظه‌ای وسعت دادند. در آن زمان، واحه مرو یک دشت مسطح زهی و در بعضی جاها شنی بود و حدود چهل میل مربع مساحت داشت آب و هوای ترکمنستان بطورکلی گرم و هوا بسیار خشک است؛ اما رنج آورترین جنبة آن شدیداً متغیر بودن درجه حرارت است. در زمستان هنگام روز درجه حرارت بطور غیرقابل تحمل بالاست، اما به محض اینکه آفتاب غروب می کند پائین می آید و تا هنگام صبح به 28درجه سانتیگراد (fْ63) می رسد. در تابستان درجه حرارت ممکن است از 60درجه سانتیگراد هم فراتر رود. 

سارای به نقل از وامبری تابستان داغ استب‌های ترکمن را اینگونه تعریف می کند: ((اشعه خورشید شنهای خشک را غالباً تا عمق یک پا گرم می کند و زمین آنقدر گرم می شود که حتی وحشی ترین ساکن آسیای میانه، که عاداتش سبب تحقیر هرگونه پوشش برای پاها می شود، بالاجبار یک قطعه چرم را بصورت صندل به پاهایش می بندد.))


بین کوپت داغ، مرو، خیوه و اوزبوی دریائی از کویر بزرگ بنام قاراقوم (کویرسیاه) قرار گرفته که عبور از آن در تمام سال مشکل است.

ترکمنها بوسیله صحراهای خود که عبورکردن از آنها ناممکن است و از زمانهای قدیم در نزدیکی و یا اطراف آن صحراها زندگی می نمایند به واسطه تعصبی که دارند همیشه از سایر ملل دور مانده و به این واسطه حقیقت نسل اول خود را بهتر از نسلهای دیگر اتراک حفظ کرده‌اند. 

اتراک سلجوقی قدیم از لحاظ زبان و ادبیات و عثمانیهای کنونی از لحاظ لغت صرف و نحو آنهایی هستند که بیشتر به ترکمنها شباهت دارند، چنانکه یک نفر دهقان آناتولی بهتر از یک نفر تاتارآذربایجانی می تواند مطالب خود را به یک نفر ترکمان یموت یا گوگلان بفهماند و حال آنکه تاتار آذربایجانی همسایة نزدیکتر می باشد.


   رودخانه ها

رودخانه اترک از کوه کلایوسف (که در شمال شرق قوچان واقع است) برخاسته و در نزدیکی بغاز استرآباد (در 40میلی شمال غرب جزیرة عاشوراده)، به دریا می پیوندد. طول آن 60فرسخ، عرض کم و تندروان است. از طرف راست آن این رودخانه‌ها به او می پیوندد: گرتوت، چیندر، (سونویا) سومبار و از چپ: سملقان، به دهنة رود اترک کم آب است. 

رودخانة اترک در مسیر راه از شمال گرگان (گنبدکاوس فعلی) نزدیکیهای بخش داشلی برون میگذرد و این رودخانه مرز طبیعی بین ایران و روس تعیین شد. اسم رودخانه در کتاب جغرافی- نویسان قدیم ذکر نشده و حمدالله مستوفی در قرن هشتم نخستین کسی است که آنرا بنام رود اترک ضبط نموده و تاکنون به همین نام خوانده می شود. 

شعبات رودخانة اترک عبارتند از: 

1- شیرین چای که از رباط و کیفان سرچشمه گرفته در مشرق باش قلعه وارد اترک میشود. 

2- شعبه ای که از حسن قلعه سرچشمه گرفته در رضاآباد به اترک متصل می شود. 

3- سمبار از ارتفاعات کپه داغ سرچشمه می گیرد از سه شاخه ترکان، سمباروچاندر تشکیل شده است. از اینچه‌برون تا گودری رودخانه تدریجاً کوچک شده بطوریکه در گودری شبیه به نهر بزرگی می‌شود که با جلگه هم سطح گشته و تعداد زیادی باتلاق و دریاچه ایجاد میکند و از گودری تا خلیج حسنقلی که مصب این رود است آب رودخانه بی‌نهایت کم میشود بطوریکه در بعضی فصول آب به حسنقلی نمی رسد. در امتداد طول این رودخانه نیزارهای زیادی وجود دارد که اکثر به ارتفاع 3 الی 4متر مانع خوبی برای استتار تشکیل میدهد و درختهای گز کم ارتفاعی در اکثرنقاط رودخانه می روید. این اشجار و نیزارها در قسمت شمالی رودخانه بیشتر از قسمت جنوبی آن است. 

رودخانه گرگان از کوههای البرز از چشمة گرم چشمه (که نزدیک شاه آباد و سملقان قرار دارد)، ابتدا شده در نزدیکی کمش تپه (تپه های نقره ای، در6فرسخی جنوب دهانه رود اترک)، به دریا می‌پیوندد. طول آن 28 فرسخ است (با کرانه ای شیب دار).... و این رودخانه ها به او می‌پیوندند. از سمت راست: کوزلی (در دشت شگ رک. چیل قزی که از نیله کوه می آید و با رود قره سو یکی شده در یک فرسخی گنبدقابوس به گرگان رود می ریزد. گرم رود که در درة البرز جریان دارد و با پیوستن چند رود کوچک به او، در غرب گنبدقابوس به گرگان رود می ریزد). آبخور (که در سه فرسخی آن رود ساری سو یعنی آب زرد قرار دارد. از سمت چپ گرگان رود آبهای زیر به آن میریزد): قراول چای یا ایشیک سو و دوگلوم (که به نام ناحیة دوگ معروف است. این رود در دشت شگ رگ جریان دارد) 

در نزدیکی خرابه های شهر قدیمی گرگان خرم رود که نوده یا سمبر هم نامیده می شود، از سمت جنوب به گرگان رود می ریزد.

شعب دیگرش از طرف جنوب عبارتند از نهرهای کونچی ملا که شاید همان قجق باشد و آقری‌گسل (در سه میلی یارم تپه) البه کلی یا المکاتلی 6میلی یارم تپه و چقلی و قوشکرپی واقیره جاروگرپ. 

اسحقی سو که قراول چای و دوق اولوم هم نامیده می شود. از سمت چپ سواسینه رود و از طرف راست قره سولی به آن می ریزد. طول گرگان رود بیش از یکصدمیل است دهانة آن سابقاً نزدیک باش یوسقه بوده که در شمال قره سو است در سال 1854م ایرانیان کوشیدند آب رودخانه را به مسیر سابق آن منحرف سازند. ولی موفق نشدند و از آن پس رود مزبور در دو شاخه جریان یافته و شعبه عمده به طرف گمش تپه و شعبه دیگر به خواجه نفس می رفته، در حدود سال 1886 شاخه اول خشک شد. رودخانه پنچ پل دارد. یکی پل چوبی در گنبدقابوس و دیگر پل سنگی در آق قلعه و سه پل چوبی دیگر به ترتیب در اوبه ملاقلیچ خان و در امچه لی و در خواجه‌نفس.


اراضی حوالی گرگان بسیار حاصلخیز است اما زمینهای جنوبی اترک به واسطه شوره زار بودن آن با وجود کود زیاد باز برای زراعت چندان مساعد نیست. در همة این نقاط آثار تمدن سابق و بعلاوه علامت آبیاری و زراعت دیده می شود. ?این ناحیه هرگاه از روی مهارت مورد استفاده قرار گیرد، شاید از ثروت خیزترین نقاط ایران بشود ?? رود قره سو از قلعه ماران در شرق استراباد سرچشمه گرفته در قسمت جنوبی ترکمن صحرا در محلی بنام ?آق باش تپه? دلتائی را تشکیل می دهد. این رود پس از طی جنوب آق قلعه، در محلی موسوم به قره سو وارد دریای خزر می‌شود.


آب شیرآباد که چقلی هم نام دارد واز میان قلعه خان ببین و جلگة قره طغان و سپس از اراضی قجق می گذرد. آب رامیان که قسمت اعظم فندرسک را مشروب می سازد، از مشرق اراضی قجق جاری است. آب الله قلی و خرمارود در مشرق رامیان و از وسط اراضی قان یوخمز و اراضی قجق جریان دارد. آب لنگرحاجی لر که از میان سرزمین قان یوخمز جاری است.



   سرخس 

سرخس از شهرهای بزرگ و قدیمی خراسان بوده است که سیّاحان بسیاری از آنجا دیدن کردند و دربارة زمینهای حاصلخیز آن مطالب زیادی نوشته شده است و اما در دورة ناصرالدین شاه در مقابل سرخسی که در ساحل راست رودخانه تجن واقع بوده است سرخس جدیدی بنا گردید که از آن به بعد ساحل سمت راست تجن به سرخس قدیم و ساحل سمت چپ آن به سرخس جدید معروف گشت. و اما در مورد سرخس (قدیم) گی لسترنج می نویسد: ?سرخس در قرن چهارم شهری بزرگ به اندازة نصف مرو بود و آب و هوایی خوش داشت، در چراگاههایش شتر و گوسفند بسیار بود و چون آب فراوان نداشت کشتزارهایش اندک بود. مقدسی می‌گوید: مسجد و بازاری نیکو دارد و در حومه‌اش باغهای بسیار است. قزوینی گوید سرخس شهری بزرگ و پرجمعیت است و اهالی آن در ساختن دستارها و مقنعه های زردوزی شده مهارت خاصی دارند و مصنوعات آنها به ممالک دیگر صادر می شود. در قرن هشتم حمدالله مستوفی دربارة سرخس گوید ?دوباروش پنچ هزار گام است و قلعه‌ای محکم از خاکریز دارد و هوایش گرمسیر است و آبش از رودخانه‌ای که از هری به طوس می‌آید و عظیم و نیکو و هاضم و از میوه‌هایش انگور و خربزه نیکوست مستوفی از رود تجند اسم نمی برد? در سرخس قدیم ترکمنها زندگی می کردند و دارای جمعیت زیادی بودند و در زمان فتحعلیشاه توسط عباس میرزا قلعة آنها خراب می شود و ترکمنهای بسیاری کشته و اسیر می‌گردند. کرزن، سرخس را از اقامتگاههای قدیمی ایل سالور ترکمن می داند وی می نویسد: ?سرخس قدیم در سمت راست یا مشرق رودخانه تجن واقع شده است. و از عهد قدیم اقامتگاه ایل سالور ترکمن بوده که نخستین تیره از نژاد ترکمن‌اند و تاریخ نویسان عرب حتی از قرن هفتم میلادی راجع به آنها مطلب نوشته‌اند. 

ناصرالدین شاه قاجار در مقابل سرخس قدیم و برای مهارکردن ترکمنهای سرخس قلعه‌ای مستحکم در ساحل چپ رودخانة تجن بنا می کند و در آن اسلحه و مهمات و قشون نگهداری می‌کند که به سرخس نو و سرخس ناصری موسوم گردید. رکن‌الدوله می نویسد: ??قلعة سرخس جدید احداثی مرحوم حشمت الدوله است که به مناسبت نام نامی اقدس همایون موسوم به سرخس ناصری گردیده است. و به فاصلة‌ هزار ذرع در سمت ]چپ[ رودخانة ]تجن‌ واقع[ است. 

کرزن دربارة ساخت و بنای سرخس جدید می نویسد: ?? بعداً گویا در سال 1850 ایرانیها برای اینکه آن پست سرحدی را در مقابل تاخت وتازهای بی دریغ ترکمنهای مقیم حدود مرو محافظت کرده باشند قلعه بزرگی به شکل چندپهلو در آنجا ساخته و بیست و چهار برج در اطراف آن برپا داشته و بر رأس آنها توپهایی کهنه و فرسوده نصب کرده بودند وآن در سمت چپ ساحل غربی تجن و در نیم میلی این رودخانه واقع‌بوده است.? 

آبادیهای سمت راست رودخانة سرخس: قلعه دولت آباد و قزل قایه و سرخس است.

قلعة قزل قایه آن طرف رودخانه به فاصله ربع فرسخ دیده می شود خالی از سکنه و خراب است، می گویند این قلعه را سابق به حکم مرحوم حشمت الدوله در سربند قزل قایه ساخته بودند که ساکنین قلعه محافظت بند مزبور را بکنند تا کسی خراب نکند و بند قزل قایه را در نزدیکی این قلعه بسته و نهری از رودخانة سرخس جدا کرده بودند که آب این نهر هفت فرسخ راه امتداد می یابد و املاک سرخس قدیم و محکمة قوشیدخانی و سایر آبادیهای جلگة آن طرف رودخانه را مشروب می نماید. آبادیهای چپ رودخانه سرخس: قلعة قصاب و آسیاباد و تاج سردار می باشد.


قلعه چهاربرجی است که محل سکنی تاج سردار ترکمن و چندخانوار ترکمان تکه رعایای دولت علیه است، و اوبة معتبری قریب هشتاد خانوار هم در خارج قلعه به فاصلة‌ هزارذرع از راه دارند که خانوار آنها در اوبه است و قلعة مزبور حالا سکنه ندارد و این تاج سردار سه سال است به رعیتی و نوکری دولت از مرو آمده و با مروی هاخونی است. 

خاک اتک صحرائی وسیع پرعلف قابل مستعد زراعت و آبادی است و تپه های خاکی که از دور در دو طرف راه دیده می شود بعد از طی دو فرسخ مسافت معدوم میگردد. و بعد از آن تا چشم می بیند جلگه و بیابان است. اتک که به مسکن و مأوای ترکمانان شهرت دارد هیچ چیز نیست جز دامنة تپه‌هایی که نواحی مرتفع خراسان را در شمال محدود می کند و در اینجا در صحرائی سرازیر می‌شود که ساحل شرقی دریای خزر را تشکیل می دهد. خوشبختانه این ?دامنه? که با نهرهایی مشروب می شود که در بسیاری دره‌ها و نیز در دشت سرخس جاری است یکی از بهترین و حاصلخیزترین نواحی پادشاهی ایران بود. 

هرکس که این دشت زیبا را دیده و تمام کرانه‌های مرورود و مرغاب را تا بالا مرغاب و از آنجا دوباره رو به پائین درّه هری رود تا هرات را پیموده باشد می‌داند که تمام این زمینها را قبیله‌های ترکمن زراعت می کنند و لب به تحسین باروربودن خارق العادة آنها می گشاید. 

در سرخس زمین را شخم نمی زنند بلکه صبر می کنند تا بارانهای بهاری دشت را آبیاری کند، آنگاه گندم خود را روی آنها می پاشند و بی‌هیچ رنج و زحمت از یک بذر هشتاد الی یکصد تخم بدست می آورند. هندوانه ها و دیگر محصولات مرو به اندازه های شگفتی انگیز است. مثلی است معروف که می گویند دو هندوانة‌ سرخسی یک بار شتر است.


   آشورآدا 

ایستویک که در سال 1862 به آنجا (آشورآدا) سفر کرده بود شرح وافی و کافی درباره آن محل چنانکه خود دیده بود باقی گذاشت در آن موقع دو جزیره وجود داشت یکی آشورآده بزرگ و دیگری کوچک. جزیرة بزرگ بوسیلة ترعه ای در حدود نیم میل عرض از انتهای دماغه میان کاله (که روسها پوتمکین می نامند) فاصله و تقریباً یک میل و یک سوم میل طول و سه چهارم میل پهنا دارد.


 در اینجا ایستگاه دریائی و نظامی دولت روس واقع است. سپس در حدود نیم میل آب کم عمق (پایاب) و دنباله آن پیش آمدگی شنزاری پست یا آشوراده است که دو میل طول دارد و سپس مجدداً آب بسیار کم عمق با معبری تنگ که در بین آنها واقع شده و تا ساحل صحرای ترکمن امتداد یافته است.

بعداً جزیرة‌سومی که روسها آشوراده میانه می نامند. بین دو جزیرة‌ دیگر ایجاد شده است ضمناً من باب حفظ توازن، جریان تحلیل رفتن آشوراده کماکان دوام دارد تا حدی که می گویند این جزیره در حال حاضر کمتر از یک میل طول و یک سوم میل عرض دارد. در همین محوطة اقامتگاه فرمانده پادگان دریائی و سربازخانه و کلیسا وباشگاه و ضمائم مربوط به یک پایگاه نظامی ساخته شده است.


آشورآدا یک ورست طول و نیم ورست عرض مسطح دارد و سه تا چهار فوت از دریا ارتفاع دارد. دو طرف غرب آن کمی بلندتر است به علت شنهائی که بادآورده است. هنگام طوفان آب دریا بیش از نیمی از جزیره را می پوشاند. طوفان در اینجا به ندرت می آید آن هم سالی یکی دوبار در دسامبر و ژانویه که زمانش نیز بین 24 تا 48 ساعت است. بعد از پایان طوفان آب دوباره به دریا برگشته و خلیج آرام می شود.


بهترین بغازهای دریای خزر بغاز استراباد است. در آشورآدا به جهت ریگزار بودن درختی نمی روید جز به سختی و بسیار معدود . شبه جزیره با قوم کین و آشورآدا به علت پوشیده بودن آن از شن و باتلاق قابل سکونت نمی باشند 

هوای بد آشورآدا که اکنون سکنه آن زیاد شده است نیکو شده و الان به این نتیجه رسیده اند که آب و هوای آن نه تنها مضر نیست بلکه برای پاره ای امراض (مانند سل و ناراحتیهای سینه) سودمند و مفید است.

در تابستان هوا به اندازه ای گرم است که حرکت کردن در روی ریگها بسیار سخت است ولی به هنگام عصر بادی خنک از کوههای البرز می وزد. در آشورآدا تقریباً زمستان وجود ندارد وا گر هم برفی بیاید خیلی سریع ذوب می شود. سرما نیز شدید نیست حتی در ماههای دسامبر و ژانویه ساکنین بدون لباس گرم می توانند به حیات ادامه دهند. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۱۵
دانشجوی ترکمن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی